عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : یک شنبه 17 فروردين 1393
بازدید : 428
نویسنده : آوا فتوحی

نی

 

تنها دود می شود

 

                     در هفت بند خود ،

هنوز

 

بیقراری

 

شقیقه ام را

 

            می سوزاند .



:: برچسب‌ها: آوا رضایی , روزنامه , موسیقی , شعر , فتوحی , آوای قلم2 , آوای هنرمندان , ,
تاریخ : یک شنبه 11 اسفند 1392
بازدید : 760
نویسنده : آوا فتوحی

شعر "قرار" از شاعر "مجتبی ناصری طهرانی"

او دوباره روی عهدش پا گذاشت
چون قرار دیدن من را گذاشت

سال روز عشق ما امروز بود
وعده دیدار را فردا گذاشت

آمد این فردا ولی یک سال شد
با همه غمها مرا تنها گذاشت

عطر نرگس بود فهمیدم چه زود
مثل سابق دسته گل را تا گذاشت

آمد و حرفی نزد آرام رفت
اشک هایش را دوباره جا گذاشت


لحظه ای برگشت گفتم شاید او…
بر مزارم ظرفی از خرما گذاشت

پانوشت:

ببین دوباره صدای قطار می آید
ببین چگونه دلش بی قرار می آید

گمان کنم که دوباره دلش گرفته ولی
بریده است به قصد فرار می آید

بیا بیا که زمانه اگرچه جانکاه است
بیا بیا که زمانه کنار می آید

همین که می گذری از کنار من آرام
تمام سال کنارم بهار می آید

سبک شدی سر قبرم چه خوب می دانی
همین رفیق قدیمی به کار می آید



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: ناصری طهرانی , شعرنو , آوای هنرمندان , ,
تاریخ : یک شنبه 11 اسفند 1392
بازدید : 705
نویسنده : آوا فتوحی

وصلت ما از ازل یك وصلت ناجور بود

من كه خود راضی به این وصلت نبودم زور بود

درس و دانشگاه بالكل بی بخارم كرده بود

بسكه بودم سر بزیر و در غذا كافور بود

رخت دامادی پدر با زور كرد اندر تنم

گفت باید زن بگیری تو ...وَ این دستور بود

چندباری خواستگاری رفته بودم بد نبود

میوه می خوردیم و كلا. سور و ساتم جور بود

این یكی گیسو كمند و وان یكی بینی بلند!

این یكی چشم آبی و آن دیگری مو بور بود

سومی هم دو برادر داشت هر جفتش خفن

اولی نا فهم بود و دومی پر زور بود

خانواده گرچه یك اصل مهم در زندگی است

انتخاب اولم باباش کمی بی شعور بود

كیس خوبی بود شخصاً، صورتاً، فهماً، فقط

هشتصد تا سكه مهر خانم مزبور بود

با خودم گفتم كه كی داده...کی گرفته، بی خیال

حیف از شانس بدم دامادشان مأمور بود!

این غزل را توی زندان من سرودم یك نفس

شاهدم ناصر سه كلّه با كَرم وافور بود...

زن اَخ است و مایه درد و بلا با این وجود

می گرفتم یك زن دیگر اگر مقدور بود



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: علی محمد میرزا , شعرنو , آوای هنرمندان ,
تاریخ : جمعه 27 دی 1392
بازدید : 652
نویسنده : آوا فتوحی

خداحافظی که میکنی بغض میکنم
دلم را غصه بر میدارد
میخواهم گریه کنم نبودنت را
حتی اگر یک لحظه هم بیشتر نباشد
.....................
میدانی؟؟
.......
کسی چه میداند!!؟؟
شاید تا امروز بیشتر از صدبار
خداحافظی کرده باشیم
اما من نمیدانم......
نمی فهمم چرا هیچوقت به تلخی این کلمه عادت نمیکنم
هنوز وقت خداحافظی
دلم میریزد ؛ دلشوره میگیرم
دلتنگ میشوم برای نبودنت
حتی با اینکه هنوز نرفته ای
و با اینکه قرار نیست برای همیشه باشد.
دست خودم که نیست ، دوستت دارم
دلم میخواست هیچوقت نمی رفتی
کـــــاش می توانستی
کاش دیدارهایمان هیچوقت
لحظه ی خداحافظی نداشت..
مریـــــــــــــــــم



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: آوای هنرمندان , آوای قلم , مریم سلطانی , ,

تعداد صفحات : 124
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 124 صفحه بعد


اگر که سن را عروس بدانیم و اندیشه را داماد این زفاف را اویی می شناسد که حافظ را بستاید (گوته)

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

RSS

Powered By
loxblog.Com